پنج شنبه ۲۳/۶/۹۱ اولین سال رهایی مسافر آقای احمد و همسفر خانم آیدا را در شعبه شادآباد جشن می گیریم.

با قلبی مالامال از شادی

 در جشن تولد خواهر لژیونی مان، آیدای عزیز شرکت خواهیم کرد

هر روز زمان نو شدن ، از نو شکفتن و تولدی دوباره یافتن است. طبیعت مژده برآمدن امروز را می دهد که روزی نو فرا رسیده و به خاطر ما می آورد که می بایستی در خدای درون خویش زنده و بیدار شویم و از خواب گران زمستانی تنگنا و محدودیتی که برای خویش درست کرده ایم به درآییم و در صبح دل انگیز این روز نو گام برداریم و زندگی جدیدی از سر بگیریم. ترس ، خوف و بیم ، جهل ، نادانی ، غفلت و خراقه را در خود از میان برداریم تا در ما بمیرد و ایمان و اطمینان و اعتماد به نفس و عشق و نیکدلی در ما طلوع کند.

من اکنون سرشار از موهبتها و الطاف پروردگاری هستم که زندگی و جان مرا سالم ، تندرست ، پاک ، منزه و متعادل می سازد و به من حیات و نیرو می بخشد. پیکر و جسمم معبد و پرستشگاه خداوند قادر متعال است و کامل و بی عیب و مصفا و آرام است و هر ذره از وجود من زیر نظر عقل و درایت و عنایت پروردگار قرار دارد.

 من هم اینک چشم به آتیه ای پرافتخار و شکوهمند دوخته ام و در انتظار بهترینها هستم و عالی ترین و شگفت انگیزترین افکار آسمانی را به سر راه می دهم تا در اعماق ضمیر باطنم رسوخ کند و می دانم که در چه هنگام زمان طلوع و سر برآوردن آنها می رسد که به شکل شادی و آرامش و تجربه ها و آموزه ها و وقایع و رخدادهای خوب و خوشایند خود را نشان دهند. اکنون من از تنگنا و بحران و کمبودی که برای خود ایجاد کرده بودم  به در آمده ام و از نعمت و برکت و آسایش و وفور و رونق خدایم بهره ها می برم. مهر خدا در من طلوع کرده است.

شکر ، شکر ، شکر

«... در وادی عشق هستم و قدرت و نیروی عشق بر من افزون است و اوست که مرا تبدیل به خودشیدایی مست کرده و عشق ، مرا ناگزیر می کند تا به یاری خودش قفل زندان عشق را بشکنم ، تا عشق از حالت انحصار و زندان ، خلاص گردد و با صدای بلند بر بلندای سلسله جبال ها و بر فراز آسمانها فریاد بزنم :

عشق متعلق به همه انسانهاست ، عشق به کل هستی تعلق دارد ، عشق متعلق به همه موجودات است.

خداوند عشق است ؛ حیات ، عشق است ؛ بودن و نبودن ، عشق است ؛ بهشت و جهنم ، عشق است ؛ مرد و زن ، عشق اند؛ پیر و جوان ، عشق اند؛ تمامی کودکان جهان ، عشق اند؛ تمامی بی خانمان ها ، عشق اند؛ تمامی معتادان جهان ، عشق اند؛ تمام گرسنگان جهان ، عشق اند؛ تمامی بیمان جهان ، عشق اند؛

...زمین و آسمان و هستی و نیستی و هر چه در آنهاست ، عشق است ؛ زیرا همه در عشق شناورند تا بدانند عشق ، جایگاه و شأن خاصی ندارد ، هر کس با هر خصوصیاتی و در هر جایگاهی قرار دارد ، کافی است دریچه قلب خود را بگشاید تا مهماندار امواج عشق گردد و طعم شیرین آن را بچشد.»

برای سالم زیستن ، باید خواب راحت و آرامی داشته باشیم.

به موارد زیر دقت کنید تا اهمیت خوابیدن برای شما روشن گردد:

ساعت 9 تا 11 شب :

زمانی است برای از بین بردن مواد سمی و غیرضروری که این عملیات توسط آنتی اکسیدان ها انجام می شود. در این ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد. در غیر این صورت اثر منفی بر روی سلامتی خود گذاشته اید.

ساعت 11 تا 1 شب :

عملیا ت از بین بردن مواد سمی در کبد ادامه دارد و شما باید در خواب عمیق باشید.

ساعت 1 تا 3 نیمه شب :

عملیات سم زدایی در کیسه صفر ، در طی یک خواب عمیق به طور مناسب انجام می شود.

ساعت 3 تا 5 صبح :

عملیات از بین بردن مواد سمی در ریه اتفاق می افتد.

بعضی مواقع دیده شده که افراد در این زمان ، سرفه شدید یا عطسه می کنند.

ساعت 5 تا 7 صبح :

این عملیات در روده بزرگ صورت می گیرد. لذا می توانید آن را دفع کنید.

ساعت 7 تا 9 صبح :

جذب مواد مغذی صورت می گیرد. پس بهتر است صبحانه بخورید. افرادی که بیمار می باشند ، بهتر است صبحانه را در ساعت 6:30 میل کنند.

کسانی که می خواهند تناسب اندام داشته باشند ، بهترین ساعت صرف صبحانه برای آنها ، ساعت 7:30 می باشد و کسانی که اصلا صبحانه نمی خورند ، بهتر است عادت خود را تغییر دهند و در ساعت 9 تا 10 صبح صبحانه بخورند. دیر خوابیدن و دیر بلند شدن از خواب ، باعث می شود مواد سمی از بدن دفع نشوند.

از نصفه های شب تا ساعت 4 صبح ، مغز استخوان عملیات خون سازی را انجام می دهد. در ایام تعطیلات ، بسیاری از افراد تا دیر وقت بیدار می مانند و بعد از اتمام تعطیلات ، با خستگی به سر کار می روند ، چون اعمال بدنشان دچار سردرگمی شده است و نمی داند چه باید انجام دهد.

پس همیشه ، زود بخوابید و خواب آرامی داشته باشید.

«سال تحصیلی جدید بر تمامی دانش آموزان و دانشجویان پرشگون باد»

مهرگان یا جشن مهر یکی از بزرگترین جشن‌های ایران است که در مهر روز از برج مهر برگزار می‌شود. «مهرگان» پس از نوروز بزرگترین جشن ایرانیان باستان بوده‌است. این جشن از روز شانزدهم مهر آغاز می‌شود و شش روز به طول می‌انجامد و در روز ۲۱ مهر به پایان می‌رسد. در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهوره‌مزدا یاقوت را در روز نوروز و زبرجد را در روز مهرگان آفریده‌است و از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخواست و فریدون بر اژی دهاک(ضحاک) غلبه کرد. مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمان شکنی و نامهربانی کردن است. فلسفه جشن مهرگان سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمت‌هایی است که به انسان ارزانی داشته و تحکیم دوستی و محبت میان انسانهاست.

بسیاری واژه مهر را «عشق، دوستی» معنا می‌کنند نه «پیمان و قرارداد» زیرا انچه که میان روابط خانوادگی معنا دارد «عشق، دوستی» است و نه «پیمان و قرارداد».مهر به معنای فروغ و روشنایی نیز به کار رفته‌است.

تفکر چیست ؟

از زمان سقراط و ارسطو تا زمان حال دربارة تفکر و ماهیت و مراحل آن بحث‌های زیادی به عمل آمده است. از جمله پیشروانی که توجه زیادی به تفکر و ماهیت آن نمود جان دیوئی(1933) است. او در کتاب معروف « چگونه فکر می‌کنیم؟ » جریان تفکر را شامل مراحلی می‌داند که دو مرحله ابتدایی و انتهایی و پنج مرحلة میانی را در برمی‌گیرد. مرحلة اول یا ابتدایی،‌ مرحله شک و ابهام است و آن زمانی است که انسان با یک موقعیت پیچیده رو به رو شده و درصدد یافتن پاسخی برای مسئله و مشکل ایجاد شده است. مرحلة انتهایی، زمانی است که فرد از شک و ابهام درآمده و به نتیجه و جواب دست یافته است.

ویناک در کتاب روان‌شناسی تفکر،‌ تفکر را چنین تعریف می‌کند : « تفکر سازمان دادن و تجدید سازمان در یادگیری گذشته جهت استفاده در موقعیت فعلی است».

ایسون تفکر را « فرایندی رمزی و درونی می داند که منجر به یک حوزه شناختی می‌گردد که نظام شناختی شخص متفکر را تغییر می‌دهد.»

سولسو (1990)،‌ معتقد است که «تفکر فرایندی است که از طریق آن یک بازنمایی ذهنی جدید به وسیلة تبدیل اطلاعات و تعامل بین خصوصیات ذهنی، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ایجاد می‌گردد».

و اما حکیمان سرزمین خودمان تفکر را چگونه تعریف کرده اند. شیخ محمود شبستری در کتاب گلشن راز چنین بیان داشته :

تفکر رفتن از باطل سوی حق به جزو اندر بدیدن کل مطلق

تصور کان بود بهر تدبر به نزد اهل حق آمد تدبر

خواجه عبدالله انصاری در کتاب منازل السائرین، می گوید : تفکر جستجو نمودن بصیرت است برای رسیدن به مقصود و نتیجه.

تعریف ساده دیگری که توسط یکی از معلمین بزرگ تفکر بیان شده چنین است : «تفکر، کنترل هدفمند فکر است». یعنی اینکه فکر ما در اختیار ما باشد و د ر راستای نیازها و اهدافی که ترسیم کرده ایم به پیش رود. همانند یک کشتی که به بندر مقصد حرکت می کند نه به هر جایی که باد آن را ببرد.

تفکر یعنی رام و اهلی کردن فکر. فکر ما خودسر است. یعنی از این شاخه به شاخه دیگر می پرد و نمی توان آن را روی یک موضوع ثابت نگه داشت و مسیری که به سمتش می رود قابل پیش بینی نیست. تفکر باعث می شود که عنان فکر در دست متفکر باشد.

تفکر یعنی باغبانی و پرورش فکر. فکر اگر به حال خودش رها باشد و از القائات بیرونی از جمله افراد و رسانه ها و حوادث تاثیرات منفی بپذیرد به ثمرات و نتایج مفید نمی رسد. فکر همانند یک زمین است که اگر باغبانی داشته باشد می تواند درختان تنومند با محصولات فراوان داشته باشد. و اگر به حال خودش رها شود علف های هرز و بوته های بی ثمر آن را پر خواهد کرد.

تفکر یعنی کیمیاگری فکر. چه بسیار از افکاری که به دهن ما می رسد بی ارزش و بیهوده باشد اما تفکر می تواند همین افکار بیهوده را تبدیل به ایده های بسیار ارزشمند نماید.(وبلاگ دانش تفکر)

 و اما تفکر در کنگره 60 :

همه چیز ، اول  مثل صفحه سفید نقاشی است ، سپس ذره ذره ، تصویر ، پدیدار می گردد و از معنی آن ، هم زشت و هم زیبا و هم خوب و بد ، پدیدار می گردد. برای پیدا شدن یا بوجود آمدن و یا خلق شدن ، اولین قدم یک فکر و یا یک اندیشه است و این اندیشه یا فکر ، آغاز خلق کردن است. بنابراین انسانها برای پیدا شدن هم لازم است تفکر نمایند که در ادامه نیروی القا و احیا و تحرک هم موجود می باشد.

موهبتهای خدا اکنون از آن من هستند. من در کانون عشق و لطف خدا قرار دارم که برکت و نعمت او به سوی من روان شده است. من هر روزه از این گنجینه پرشکوه و افتخار بهره می گیرم. آرامش و صفا و رونق وفور نعمت او مال من است. عشق او از من به سوی دیگران و عزیزانم جریان می یابد و محیطی پر مهر و آسمانی پدیدار می آورد و هر کس را که پای در این محیط می گذارد در بر می گیرد. عشق خدا تمام کسانی را که در پیرامون من هستند شامل خود می کند و شفا و مرهم دل ایشان می شود.

من در دایره عشق و قدرت او قرار دارم. می دانم و یقین و باور دارم و مطمئن هستم که اگر نام خدا را با عشق به زبان بیاورم ، او مراقب و هادی و راهنمای من و تمام اعضای خانواده ام خواهد شد.

من همه را می بخشم و پرتو پر مهر و سرشار از صفا و خلوص و نیکدلی خداوند را نثار اطرافیان و همه مردم می سازم. در اندرون من جز آرامش و صفا نیست که موهبتی است خدایی. در این خلوت و سکوت و آرامش احساس می کنم که قدرت ، هدیت و عشق او بر دل و جانم مستولی شده و مرا در خود گرفته است.

غرق در لذت و شعف می شوم و شکر او را می گویم که دعایم را اجابت و خواستم را برآورده کرده است.

اولین سالگرد رهایی مسافر آقای منوچهر و همسفر خانم زهرا را  صمیمانه به خانواده بزرگ کنگره ۶۰ تبریک می گوییم.

زهرای عزیز!

پیوند با نور ، تقرب به عشق پاک و زلال آسمانی و حس آزادی و آزادگی در زندگیت مستدام باد.

خداوند در سوره "تین"(انجیر) به این میوه قسم خورده است و دانشمندان دین‌پژوه می‌گویند، احتمالاً علت آن است که انجیر، یکی از میوه‌های همه چیز تمام است و کلکسیونی از املاح و ویتامین‌ها دارد؛لذا مورد توجه خاص قرآن قرار گرفته است.
اما این سوگند، ویژگی ظریف دیگری هم در بر دارد که موجب مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی شده است. قصه از این‌جا شروع شد که یک گروه پژوهشی ژاپنی، در بین مواد خوراکی به دنبال منبع پروتئین خاصی بودند که به میزان کم، درمغز انسان و حیوانات تولید می‌شود. این پروتئین، کاهش دهنده کلسترول خون ومسئول تقویت قلب و شجاعت انسان است و بازتولیدش بعد از ۶۰سالگی تعطیل می‌شود.
ژاپنی‌ها دریافتند که این ماده فقط در انجیر و زیتون موجود است و برای تأمین آن، باید انجیر و زیتون را به نسبت یک به هفت مصرف کرد. بعد از ارائه این نتیجه یکی از قرآن پژوهان مصری نامه‌ای به این تیم تحقیقاتی می‌نویسد و اعلام می‌کند که در کتاب مقدس مسلمانان، خداوند به انجیر و زیتون در کنار هم قسم خورده. نام انجیر فقط یک بار و نام زیتون نیز هفت بار در قرآن آمده است.

امروز 23/7/91 لژیون با دستور جلسه سی دی «همسفر» با حضور همسفران : صدیقه ، فاطمه ، زهرا ، اکرم ، زهرا ، رویا ، سارا ، ناهید و مریم تشکیل شد.

 شرح خلاصه ای از مشارکت اعضا:

مریم: خواسته اولیه هر انسانی به معنای امر اول است. اما این امر اول ، در آخر کار اجرا می شود. مثلا امروز اگر تصمیم بگیریم لیسانس بگیریم ، این امر چهار سال دیگر محقق می شود. پس هر چیزی ، زمانی دارد. اما متاسفانه ما در مورد تعلیم و تربیت زمان را در نظر نمی گیریم مثلا یک فرد شیشه ای را در مدت کوتاهی می خواهیم تغییر دهیم. یا مثلا یک همسفر به هم ریخته را هر چه زودتر می خواهیم تغییر دهیم . همه این ها زمان می برد.

رویا : یک همسفر باید تلاش کند تا به مسافر برسد و سعی کند تا علم و آگاهی خود را پا به پای مسافر بالا ببرد. اندیشه ، فکر ، رفتار و کردار را باید تغییر داد حتی باید ظاهر یک همسفر هم تغییر کند یعنی اگر در گذشته تمیز و مرتب بودن برای او مهم نبود بعد از سفر ، باید به این مسئله اهمیت بدهد و به تمامی جوانب زندگی خود دقت نظر داشته باشد. نباید تصویر کنیم که مسافران ما بهم ریخته هستند و مثلا همسفران کاملا حال خوشی دارند. بعضا حال همسفران به مراتب از حال مسافران بهم ریخته تر است. و عدم تعادل در همسفران خیلی بیشتر از مسافران است. مسافران به دلیل مصرف از خیلی از مسائل آگاهی ندارند اما همسفر به تمامی مسائل و مشکلات وقوف دارد، بنابراین تخریب او به مراتب بیشتر است.

فاطمه : برای من مطرح کردن این سوال از طرف مهندس جالب بود و ذهن مرا مشغول کرد ، « شما برای چه زنده هستید؟!» هر کدام از ما همسفران باید این سوال را از خود بپرسیم که برای چه زنده هستیم؟! آیا زنده هستیم صرفا به این دلیل که فرزندانمان را بزرگ کنیم؟! مهندس در پاسخ به این سوال اساسی دو مورد را مطرح کردند . 1- شما همسفران خودتان را در نظر نگرفته اید به این معنی که شما به دنیا نیامده اید که فقط فرزندانتان را بزرگ کنید . آیا شما به عنوان یک موجود زنده نباید خواسته داشته باشید و زندگی کنید؟! (یعنی خودارزشمندی) 2- در پاسخ به این سوال همسفران تنها فرزندان را ملاک قرار داده اند و مسافر در زندگی او جایگاهی ندارد. بنابراین هر همسفر باید برای شخص خودش به کنگره بیاید و برای خودش ارزش قائل شود.به عبارتی، در وهله اول برای خودش و بعد برای مسافر.

زهرا : زمانی که وارد کنگره می شویم ، در هر جایگاهی که قرار داریم و هر سمت و یا مرتبه ای که در خارج از کنگره داریم ، باید آنها را در پشت در کنگره بگذاریم و وارد کنگره شویم . در کنگره باید تسلیم باشیم. من به عنوان یک معلم زمانی که وارد کنگره می شوم ، با یک فردی که بی سواد است کاملا برابرم. این نوع تفکر باعث می شود تا من به فردی آموزش پذیر تبدیل شوم و مراتب اجتماعی ام ، مانعی برای یادگیری من نشود. از طرفی آموزش های خارج از کنگره کاربرد ندارد و ما تنها  متون کنگره را  مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم. اشعار مولانا و حافظ و یا کسانی مانند دکارت و ... کاربردی در کنگره ندارد. در این جا تنها دروسی خوانده می شود که در زندگی به کار می آید. چهارده وادی  موارد بسیار ارزشمندی را در رابطه با زندگی به ما می آموزد. باید در لژیونها گوش شنوا بود تا هر چه بیشتر اطلاعات کسب کرد تا در نهایت به صلح و آرامش رسید. ما در اینجا علوم پایه را می آموزیم. و اگر تسلیم بودیم و به سخنان راهنما توجه کردیم بتدریج به صلح و آرامش خواهیم رسید.

" سی دی بسیار آموزنده ای بود. مهندس دژاکام، از شما سپاسگزاریم"

پدر و مادر لطفا به حرفهای من گوش کنید.

*مرا لوس نکنید ، من به خوبی می دانم هر چه را که می خواهم نمی توانم داشته باشم ، فقط می خواهم گاهی شما را امتحان کنم.

 *به من زور نگویید ، زیرا این کار به من می آموزد که فقط قدرت مهم است ، اگر مرا راهنمایی کنید ، واکنش بهتری نشان خواهم داد.

 *به من قول واهی ندهید ، زیرا ممکن است نتوانید از عهده انجام آن برآیید و موجب شوید اعتماد من نسبت به شما سلب شود.

 *کاری نکنید که خود را از آن چه هستم کوچک تر احساس کنم ، در این صورت برای جبران آن بزرگ تر از سن خود رفتار خواهم کرد.

 *کارهایی را که از عهده خودم بر می آید ، برایم انجام ندهید این کار موجب می شود درمانده و ناتوان باقی بمانم و همواره شما را به خدمت خود بگیرم.

 *عادت های بد مرا زیاد تکرار نکنید ، این کار فقط باعث می شود که به آنها ادامه دهم.

*در حضور دیگران از من ایراد نگیرید ، اگر در خلوت با من حرف بزنید ، توجه بیشتری به صحبت های شما خواهم کرد.

*مرا نصیحت نکنید ، زیرا وقتی متوجه شوید که من خودم به خوبی فرق خوب و بد را می دانم تعجب خواهید کرد.

*کاری نکنید که اشتباهاتم را گناهان بزرگی تلقی کنم ، زیرا ممکن است ترس از اشتباه و احساس گناه باعث شود تا بدنبال تجربیات جدید نروم.

*هر وقت رفتار بدی از من سر زد نگویید که من بچه بدی هستم. زیرا در این صورت ممکن است واقعا باور کنم که بد هستم و کارهای بد دیگری نیز انجام دهم.

*فراموش نکنید که من آزمایش کردن را دوست دارم و از آنها درس می گیرم ، پس خواهش می کنم در این مورد صبور باشید.

*به ناخوشی های جزئی من پیش از حد توجه نکنید . اگر بیش از حد به من توجه کنید ، از نظر جسمی آدم ضعیفی می شوم.

*از پاسخ دادن به پرسش های صادقانه من طفره نروید.

* هرگز فکر نکنید که عذرخواهی از من در شأن شما نیست. عذر خواهی صادقانه شما موجب می شود که من نسبت به شما صمیمت و نزدیکی بیشتری احساس کنم.

* هیچ گاه نگویید انسان کاملی هستید و هرگز اشتباه نمی کنید ، زیرا این امر توقع و انتظارات مرا نسبت به شما زیاد می کند.

*از این که فقط زمان های کوتاهی می توانیم با هم باشیم تاسف نخورید ، مهم این است که این اوقات را چگونه بگذرانیم.

*به من کمک کنید تا احساسات خود را بشناسم ، از شما می خواهم که آن ها را درک کنید.

*فراموش نکنید که من بدون درک ، تشویق و احترام زیاد نمی توانم موفق شوم.

*با من همان گونه رفتار کنید که با دوستان خود رفتار می کنید ، در آن صورت من نیز دوست شما خواهم بود.

مقوله ترس ، در عین اینکه حس بدی است مخصوصا زمانی که در انسان ریشه پیدا کرده و قدرتمند می شود باعث فلج شدن وی می شود و توان حرکت را از او سلب می کند. البته حرکت می کند اما چون تفکر او در اثر ترس مختل می شود ، حرکت هایی که انجام می شود باعث افزایش ترس می شود ودر واقع آن را تشدید می کند. مثلا فردی می خواهد در کنسرت برنامه اجرا کند ، زمانی که دچار ترس می شود ، می خواهد ساز خود را کوک کند ، به دلیل همان ترس از اجرا کردن کنسرت ، ساز از کوک در می رود و وضعیت بدتر می شود.

 ترس همیشه همراه انسان است اما نکته مهم این است که:

 ترس های انسان در واقع همان درس های انسان هستند.

ترس بر دو قسم است :

امروز پنج شنبه ۱۱/۸/۹۱ اولین سال رهایی مسافر احمد رهجوی آقای حنفی و همسفر خانم صدیقه رهجوی خانم آرزو را برگزار کردیم.

پروردگار عشق مطلق است و به اشاره ای پاسخمان را می دهد. مهر او هم اینک در وجودم جریان یافته است و آرامش و صفای خداوندی هستی ام را در خود گرفته است و همه چیز بر وفق مراد است.

عشق او در قلبم حک شده و سراسر وجودم از آن نقش گرفته است. و من هم اینک عشق و محبت او را در افکار ، کلام و گفتار خود متجلی ساخته ام.

برای انجام این عمل عظیم

شکر شکر شکر

تداوم جاودان این رهایی را برای خواهر لژیونی مان آرزومندیم.

رهایی مسافر آقای محمد رهجوی آقای خدامی را به همسفرانشان، خانم صبا و  خواهر لژیونی مان، آیدای عزیز تبریک می گوییم.

سحرم دولت بیدار به بالین آمد

گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی در کش و سر خوش به تماشا بخرام

تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای

که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد

همیشه در شروع ماه محرم ، حال و هوای خاصی به من دست می داد. احساس می کردم غمی ناشناخته روی قلبم سنگینی می کند. البته دلیلش کاملا مشخص بود.  همه جا سیاه پوش می شد ، مساجد و تکایا با برافراشتن بیرق ها و پرچم ها ، وضعیتی متفاوت پیدا می کردند و علامت ها و چلچراغ های بزرگ زینت بخش این مکانها می گشت. صدای طبل و سنچ و نوحه مداحان اهل بیت و بوی اسفند و عطر مست کننده دوستی ها ، تمامی شهر را فرا می گرفت.

تا اینکه با آموزش های کنگره آشنا شدم و به تدریج آموختم که اساس و پایه ، تفکر است. تفکر راه را نمایان خواهد ساخت. تفکر علت ها و ریشه ها را مشخص خواهد نمود و اندک اندک از کورسویی کوچک ، نور عظیمی حلول خواهد کرد.

آموختم که هر سوالی پاسخی دارد و هر حرکتی هر چند کوچک و ناچیز ، معلول علتی است و باید علت ها را شناخت و صِرف دیدن لباس ظاهر ، عامل قضاوت و تصمیم گیری نیست.

تراژدی عاشورا یک حرکت است. حرکتی عظیم و وصف ناشدنی که تعقل و تفکری عمیق  با آن تنیده شده و بر ماست که تفکر کنیم و نمایان سازیم آنچه را که در ژرفای این پیمان نهفته است.

چقدر به عمق واقعه کربلا نگریسته ایم؟ چقدر به چرایی حرکت سرداران بزرگ عاشورا ، به صبر و استقامت زنان و کودکان عاشورایی تعمق کرده ایم؟ و آیا تاکنون به معنای واقعی، به عهد و پیمان آنان و بهای آن که اهداء بزرگترین ودیعه ی الهی یعنی زندگی است اندیشیده ایم؟

خوب است که به دور از دغدغه های زندگی ، و به دور از رنگ و لعاب ، آوا و نوا ، در سکوت و خلوت خود  ، پرنده ی ذهن را به ورای این رخداد به پرواز درآوریم ، شاید که ذره ای از این هجرت آسمانی را دریابیم.

هدف و مضمون این جلسه این است که ببینیم که چگونه تلاش های یک انسان به بار می نشیند و چگونه یک انسان با وجود اینکه چند برابر بیشتر زحمت می کشد ، اما تلاش او به بار نمی نشیند؟

طبیعت الهام بخش است و ما می خواهیم از طبیعت الگو گرفته و تصویری داشته باشیم؛ چون زمانی که تصویری وجود داشته باشد انسان بهتر می تواند موضوع را درک کند.

در طبیعت ، درختان را می بینیم که کار آنها حفظ حیات انسان و موجودات است به واسطه اینکه چند کار را همزمان انجام می دهند. آنها مقدار زیادی اکسیژن تولید می کنند که علاوه بر اینکه به مصرف موجودات می رسد باعث ایجاد لایه حفاظتی شده و بازتابش خورشید را دفع می کنند ، و هر جا که پوشش سبزی وجود دارد باعث ایجاد دمای متعادل می شود. علت این است که زمانی که خورشید می تابد ، اگر زمین از جنس خاک باشد ، مقدار زیادی از انرژی خورشید جذب خاک می شود و به سرعت به انرژی حرارتی تبدیل شده و باعث بالا رفتن دما در آن قسمت می شود. بنابراین ، هر جا که پوشش سبزی وجود دارد ، از جذب انرژی خورشید به صورت حرارتی جلوگیری می کند و مقدار زیادی از آن را منعکس کرده و مقدار دیگری از آن تبدیل به فتوسنتز و مواد غذایی می شود. بنابراین پوشش سبز اجازه نمی دهد که انرژی خورشید به انرژی حرارتی تبدیل شود.

 کنگره 60 پلی است که میان دوزخ و فردوس کشیده شده است ؛ با چهارده ستون از وادی های جاری در هستی ؛ برای بنا شدنش رنج های سهمگینی کشیده شده است تلاشی هزاران ساله میان حلقه های آفرینش .

منبع وبلاگ لژیون آقای زرکش

امروز پنج شنبه ۹/۹/۹۱ اولین سالگرد رهایی

مسافر محمد  و همسفر مریم را جشن گرفتیم.

من خدای عشق را چون تاجی بر سر می گذارم و از منظر عشق آسمانی فکر و احساس و عمل می کنم. آرامش و امنیت خاطر بی نظیری را حس می کنم. من دیگر باور دارم که عشق خداوند در قلبهای بندگان خواهان رهایی رسوخ می کند.

برای این عمل عظیم شکر شکر شکر

مریم عزیز!

بهترین ها را برایت آرزمندیم.

و

«خدا قوت به راهنمای عزیزمان سرکار خانم آرزو»

معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا

کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا

ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد

باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا

یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی

غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا

زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه

هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا

زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش

عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا

شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد

خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا

از دولت محزونان وز همت مجنونان

آن سلسله جنبان شد تا باد چنین بادا

عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد

عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا

آن گرگ بدان زشتی با جهل و فرامشتی

نک یوسف کنعان شد تا باد چنین بادا

بر روح برافزودی تا بود چنین بودی

فر تو فروزان شد تا باد چنین بادا

قهرش همه رحمت شد زهرش همه شربت شد

ابرش شکرافشان شد تا باد چنین بادا 

پانزدهمین سالگرد بنیان کنگره ۶۰

بر بنیان کنگره ۶۰ و تمامی اعضای آن خجسته باد!

مشارکت اعضای لژیون خانم آرزو:

معصومه : همیشه به مسافرها غبطه می خورم که می توانند دست پر مهر و محبت شما را ببوسند. تولدتان مبارک.

مژگان : هزارات تبریک ؛ اول برای کار بزرگی که برای خود به انجام رساندید و دوم برای کار بزرگتری که برای انسانهای نیازمند به انجام رساندید.

زهرا : تبریک . تبریک . انشاءالله که همیشه سایه پرمهرتان بر سر ما کنگره ای ها مستدام باشد.

ژیلا : دوستت دارم آقای مهندس.

مریم : تبریک می گویم 15 سال کنگره 60 را و از اینکه همسرم خودش این راه را انتخاب کرد ، خوشحال بودم ولی خودم نمی توانم در اوایل سفرش رفتارش را تحمل کنم امیدوارم بتوانم صبر این رفتارهایش را پیدا کنم.

فاطمه : مهندس عزیزم ابتدا تبریک می گویم 15 سال بنیان و رهایی تان را . مهندس عزیز ! من در اوایل به سخنانتان اعتقاد کامل نداشتم اما بعد از مدتی به طور کامل شما را می ستایم.

مهندس عزیز با تمام وجود دوستتان دارم.

اکرم : مهندس دژاکام به اندازه ی لحظه لحظه های ناب استشمام نسیم بهشتی کنگره که به ما همسفران اهداء نمودید دوستتان دارم.

زهرا : آغاز پانزدهمین سالگرد بنیان کنگره ی 60 و رهایی مهندس دژاکام را تبریک می گویم و امیدوارم که سایه ی شما از سر ما کنگره ای ها کم نشود.

به گذشته هام فکر می کنم. دلم می گیره . نزدیکه اشکام جاری شه. چقدر بد بودم. چقدر بد...!! غرور ، خشم ، منیت ، قیاس ، نفرت ، بدبینی ، انزوا و ... خدایا من چی بودم؟ انسان یا هیولایی در لباس انسان ...! از خودم خجالت می کشم. احساس می کنم که عرق شرم روی پیشونیم نشسته ... بر می گردم به همین دوران . آهی از سر رضایت می کشم و سرم رو بالا می گیرم ، سمت خدا ، و از اعماق دلم می گم : خدا شکرت ، دوست دارم ، دوست دارم ، دوست دارم.

چقدر خوشبختم که توی این مسیر قرار گرفتم و واقعا حس می کنم که دارم تغییر می کنم ، دارم صفت های بدم رو که ته ته وجودم مخفی شده بودن و هر از گاهی مث یک هیولا سر در می آوردن و من و و اطرافیانم رو آزار می دادن می بینم ، و سعی می کنم که آروم آروم مهارشون کنم.

دیروز به عنوان مهماندار توی جلسه کنگره خدمت کردم. حس خیلی عجیبی بود. بعد از حدود دو سال که توی کنگره هستم اولین بار بود که این کار را انجام دادم اونم فقط به خواست قلبی خودم  و چه حس خوبی بود. انقدر خوب بود که ساعتها بعد از جلسه مدهوش بودم و حالت وصف نشدنی برام پیش اومده بود. هیچ زمان فکرشم نمی کردم که یه روزی خدمت در کنگره رو با لذت تمام انجام بدم و بدون هیچ خجالت و ناراحتی خدمتگزار باشم.

خدایا! از اینکه فرصت خدمتگزاری رو به منم دادی سپاس و باز هم ...

برای انجام این عمل عظیم

شکر شکر شکر

یکی از وظایف همسفرانی که وظیفه همسر و مادر بودن را به عهده دارند ،  توجه به نوع تغذیه اعضای خانواده می باشد. دقت نظر در تهیه مواد غذایی اولیه برای طبخ غذا بسیار مهم است. بر همین اساس شناخت و آگاهی از نوع ترکیبات مواد غذایی و افزودنی هایی که در زندگی صنعتی امروزی کاربرد دارد ، بر هر همسفری لازم است. بارها در صحبت های آقای مهندس دژاکام به این امر برخورده ایم که می بایست به امر تغذیه و نقش آن در سلامتی انسان توجه ویژه ای نمود.

یکی از موادی که به برخی از فراورده ها افزوده می شود ، مواد نگهدارنده است. استفاده از این مواد باعث افزایش طول ماندگاری مواد غذایی می گردد. این مواد در انواع رب ها ، سس ها ، مواد لبنی ، فراورده های گوشتی و ... وجود دارند.

 اما مواد نگهدارنده چیست؟

مواد نگهدارنده، مواد شیمیایی طبیعی یا مصنوعی هستند که آن‏ها را به مواد غذایی، رنگ، نمونه ‏های زیست محیطی، مواد دارویی و... اضافه می‏کنند تا این مواد را از فساد ناشی از رشد میکروب‏ها و یا فساد ناشی از تغییرات شیمیایی محافظت نمایند.
مواد نگهدارنده غذاها، یا به تنهایی مورد استفاده قرار می‏گیرند و یا همراه با دیگر روش‏های نگهداری طولانی مدت از مواد غذاییبه کار می‏روند.
مواد نگهدارنده را می‏توان به دو دسته تقسیم نمود:
1. مواد نگهدارنده ه‏ای که خاصیت ضد میکروبی داشته و از رشد حشرات، باکتریو قارچها جلوگیری می‏کنند و آنتی اکسیدان‏ها که از اکسید شدن اجزای ماده غذایی جلوگیری به عمل می‏ آورند.
2. از مواد نگهدارنده دسته دوم می‏توان نیترات سدیم، نیتریت سدیم، سولفیت‏ها، دی اکسید گوگرد، سدیم بی‏سولفات و پتاسیم بی‏سولفات را نام برد. دیگر انواع مواد نگهدارنده دارای فرمالدئید(معمولاً به صورت محلول)، گلوتارالدئید و اتانولمی‏باشند.
فواید و سالم بودن استفاده از این مواد مصنوعی برای نگهداری طولانی مدت از مواد غذایی، هنوز هم موضوع بحث بسیاری از محققین است.
برخی از روش‏های نگهداری طولانی مدت از مواد غذایی شامل اضافه نمودن نمک، شکر یا سرکهبه ماده غذایی می‏باشد.