Quantcast
Channel: اندکی صبر، سحر نزدیک است

عبارات تاکیدی


مستعمره ای به نام «من»

$
0
0

بر اساس يكي از نوشتارهاي كنگره 60، تمام هستي در هستي ماست؛ يا به گفته امير مؤمنان(ع)، انسان جهان اصغر است. آنچه در درون ما وجود دارد بايد مشابه و همانندش در بيرون وجود داشته باشد. جزوه ی جهان بینی 2؛ استاد امین دژاکام»

در حال تماشای برنامه ای از تلویزیون هستم. موضوع اصلی آن، حول محور استعمار و مستعمره می چرخد. استعمار، پدیده ای است که در مقاطع مکانی و زمانی مختلف، روی داده است. استعمار به معنای آبادی خواستن و آباد کردن است. بر اساس همین تعریف، مستعمره نیز به معنای مکانی است که آّبادانی در آن صورت گرفته و یا در شرف آباد شدن است. اما مفهوم واقعی این دو عبارت کاملا با صورت ظاهر آن متفاوت است و این تفاوت از زمین است تا آسمان!

با توجه به شواهد و تجاربی که در اذهان عموم نقش بسته است، آنچه که بیان گر حقیقت کلمه ی «استعمار» است، این چنین است: استعمار به معنای نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی است. در پدیده ی استعمار، کشور سلطه گر، از امکانات بالقوه و بالفعل کشور مورد نظر استفاده کرده و در لفافه ی سازندگی و ایجاد فضای بهتر، به اهداف خود دست می یابد. 

اما مفهوم کاربردی مستعمره نیز این چنین است: مستعمره سرزمینی است که دولتی بیگانه آن را تصرف کند و به عنوان آباد کردن، از منابع طبیعی و انسانی اش بهره مند شود. مستعمره یعنی سرزمینی فاقد استقلال سیاسی و اقتصادی که در همه شئون کاملاً تابع دولت استیلاگر است. این دولت از مستعمره به عنوان مواد خام و نیروی کار ارزان، بازار فروش کالاها و عرصه سرمایه‌گذاری‌های پرسود و همچنین به عنوان پایگاه‌های نظامی استفاده می‌کند. 

در همین اثنا و هم زمان با مشاهده ی تاریخچه ی استعمار و آشنایی با خودکامگانی که ید طولانی در این قضیه دارند، ذهنم شروع به مرور آموزش هایی که در کنگره 60 کسب کرده ام با رخدادهای جهان اکبر و جهان درون می کند. با کمی دقت، در می یابم که استعمارگران زیادی برای به سلطه در آوردن جوهره انسانی در حال تکاپو هستند. شاید به دلیل تراوشات موثری که استعمارگر اعتیاد در زندگی ام داشته است، اولین و مهم ترین آن ها را در این پدیده ی مخرب می بینم.

قطعا اعتیاد، فرایندی است که طی آن، از اختیارات انسان کاسته شده و نفس اماره، لگام را در دستان خود گرفته و اندک اندک، سرزمین وجودی انسان، به مکانی برای بهره برداری و تقویت «ساختارهای منفی» تبدیل می گردد. اعتیاد، یکی از مدخل های بسیار مهمی است که در اختیار نفس اماره قرار می گیرد و این استعمارگر کارکشته، به  تدریج، با استثمار میزبان، از تمام امکانات او در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده می کند و به طور حتم، در انتها، آن چه که باقی می ماند، سرزمینی است تهی از هرگونه آبادانی و سرزندگی.

با اندکی کاوش، در درون خود استعمارگران بیشتری را می بینم که در زوایای وجودم، رسوخ کرده و سرمایه های باارزشی را که ودیعه ای گران بها از سوی قدرت مطلق بوده اند را به یغما برده اند.

با نیم نگاهی به گذشته، در می یابم که خواسته یا ناخواسته، مستعمره ای ضعیف و ناتوان بوده ام که نیروهای منفی و بازدارنده، با ترفندهای مختلف، مانع حرکتم بوده اند. ترس، ناامیدی، منیت، تنفر، کینه و دهها و شاید صدها حس منفی دیگر، به ویژگی های ثابت شخصیتی ام تبدیل شده بودند و من تنها و بدون دفاع، عرصه ی تاخت و تاز آن ها بودم و به عنوان مکانی سوق الجیشی، پایگاهی مناسب برای تعرض به سایر انسان ها، محسوب می شدم.

استعمارگر پیر و هوشمند، از خدعه های گوناگونی برای چیرگی به سرزمین هایی که از امکانات بالقوه بهره مندند، استفاده می کند. انسان نیز موجودی است که اکثر صفات خداوند در اندازه های کوچک در او تعبیه شده است و چه پایگاهی بهتر از وجود ارزشمند انسان برای ساکن شدن ساختارهای منفی و ویرانگر که مانند انگلی سمج، برای مکش امکانات و امتیازاتش، در کمین نشسته اند.

زندگی مملو از اتفاقات خوب و بد است. اتفاقاتی که اغلب ما از حکمت آن ها بی خبریم و این غفلت، گاه سبب طغیان و برآشفتگی ما می شوند و طبعا با به هم خوردن بالانس و تعادل ما، راه برای نفوذ نیروهای شیطانی باز خواهد شد و با ورود آن ها، و با توجه به هوشمندی آن ها، لحظه به لحظه بر میزان اختیاراتشان افزوده می شود و در این جاست که امپراطوری ساختارهای منفی با شبکه ای وسیع و بی حد و حصر، شکل می گیرد. اما راه مقابله با آن ها و شکستن پایه های محکم حکمرانی و اقتدارشان چیست؟ آیا می توان نیروهای متخاصمی را که با ظاهری فریبنده، دامنه ی اختیارات انسان را محدود می سازند،  از کشور وجودی بیرون راند و پرچم استقلال خود را به اهتزار درآورد؟

«هر قدرداناييبه خصوص دانايي مؤثرنيرومندتر باشد در رسيدن به خواسته‌هاي نامعقول ذرات نفس، همانند يك فيلتر (صافي) عمل مي‌نمايد و اين ذرات در رسيدن به اهدافشان ناتوانتر و ضعيف مي‌شوند. بنابراين ذرات خواهان خواسته‌هاي نامعقول يا نفس امر كننده در مرحله اماره به دنبال اين هستند كه دانايي ما افزايش نيابد .
اصولاً تمام نيروهاي بازدارنده اعم از ذرات ناخالصي يا شيطان و غيره براي رسيدن به خواسته‌هايشان يك هدف اساسي را دنبال مي‌كنند و آن عدم رشد داناييماست. 
تا زماني كه دانايي ما بدون تغيير بماند همچنان با حقه‌ها فريب مي‌خوريم و مدام اشتباه ما تكرار مي‌شود و ما همچنان ناتوان در حل مسائل خود باقي مي‌مانيم. جزوه جهان بینی 1؛ استاد امین دژاکام»

سرنخ تمام دانستنیها(شناخت خود)

$
0
0

یکی از گام‏های نخستین در راه اصلاح نفس وتهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی است، پی می برد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی می نماید.
پیامبر (ص) فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را می شناسد.

اما منظور از خودشناسی در این حدیث چیست؟ اینکه اگر انسان خودش را بشناسد، خدا را خواهد شناخت، به چه معنا است؟

پیام

آن که تو را عاشقانه دوست دارد

$
0
0


به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به آسمان نگاه كن. كسي هست كه عاشقانه تو را مي نگرد و منتظر توست . اشكهاي تو را پاك مي كند و دستهايت را صميمانه مي فشارد . تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت و اگر باور داشته باشي مي بيني ستاره ها هم با تو حرف مي زنند . باور كن كه با او هرگز تنها نيستي.

فقط كافيست عاشقانه به آسمان نگاه کنی ...

زندگی آیینه است، زیبا شو تا زیبا شود.

$
0
0

زندگی آیینه است، زیبا شو تا زیبا شود.

خیلی‌ها در زندگی خود خواهان آرامش هستند اما اغلب این آرامش دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد. حتی کسانی که در زندگی خود به ثروت وموفقیت‌های مادی می‌اندیشند و درنهایت هم به آن دست می‌یابند، احساس می‌کنند که واقعاً شاد نیستند. آنها هنوز مضطرب، عصبی و در حال رقابت با دیگران هستند. حال آنکه تجربه خوب در زندگی در حقیقت به عوامل بیرونی مانند موفقیت مالی بستگی ندارد.

هیچ چیز وهیچ کسی نمی‌تواند شادی، اطمینان خاطر و موفقیت را به ما ارزانی دهد، زیرا آنچه ما به دنبالش هستیم، تنها به احساس درونی خودمان و نگرشی که نسبت به پیرامون خود داریم، بستگی دارد و این موضوع است که تعیین می‌کند آیا واقعاً سعادتمند هستیم یانه، در واقع غیر ممکن است که بتوان شاد بود، به آرامش رسید، اطمینان خاطر داشت و موفق بود مگر آنکه نخست در وجود خود شادی، اطمینان خاطر، آرامش وموفقیت را حس کنیم. آنچه در زندگی برای ما رخ می‌دهد، آن قدر تعیین کننده شادی و آرامش ما نیست بلکه بیشتر نوع واکنش نسبت به آن رخدادهاست که نقش تعیین کننده‌ای دارد.

کدام سرنوشت
سرنوشت یک واژه قدرتمند است. هر کسی سرنوشتی دارد، نکته مهم در اینجا این است که هرکسی می‌تواند در تعیین سرنوشتش نقش بسیار مهمی ‌داشته باشد. سرنوشت انسان تصویری از آرزوها و آینده دلخواه اوست که در عمق وجودش نهفته است و انتخاب‌های روزانه انسان که اعمال، گفتار، افکار و روابط او را در بر می‌گیرد، وی را به سمت سرنوشتش هدایت می‌کند.

برای همین است که خیلی‌ها چون از سرنوشت دلخواه‌شان تعریف مشخصی ندارند، نمی‌توانند به رضایت مطلوب دست پیدا کنند. حقیقت آشکار این است که بسیاری از مردم باور ندارند که می‌توانند به آنچه در قلب خود دارند، برسند. آنها فکر می‌کنند موفقیت مختص دیگران است، افراد بهتر یا باهوش‌تر یا کسانی که حتی پیش از تولدشان بسیاری از امکانات زندگی برایشان فراهم بوده، موفق هستند این در حالی که حقیقت ندارد و شاید این فکر بزرگ‌ترین مانعی باشد که در سفر انسان به سوی سرنوشت، وجود دارد. ابتدا فقط باید باور کرد که ما می‌توانیم. این پیامی‌است که همه ما به آن نیاز داریم. این باور ماست. باوری که در اندیشه جای می‌گیرد و انسان با همین اندیشه خود است که می‌تواند بهشت را به دوزخ و دوزخ را به بهشت تبدیل کند. هر طور که بیندیشیم، روزی همان را با تجلی آن دریافت خواهیم کرد. ذهن و اندیشه انسان طوری طراحی و برنامه‌ریزی شده است که فقط آنچه را که می‌اندیشد و به باور خود رسانده است، به طریقی همان اندیشه را در بیرون مشاهده می‌کند.

مولانا در این‌باره تعبیر زیبایی دارد. او می‌گوید: ای برادر تو همه اندیشه‌ای/ مابقی خود استخوان و ریشه‌ای/ گر بود اندیشه‌ات گل، گلشنی/ ور بود خاری، تو هیمه گلخنی.
ما فقط چیز‌هایی را جذب می‌کنیم که روزی آن را در ذهن پرورش داده‌ایم. ذهن انسان این توانایی را دارد که خواست‌ها و تمایلات درونی را متجلی سازد. اگر مثبت و به طور صحیح بیندیشیم، چیزهایی مثبت به طرف ما جذب می‌شوند و اگر منفی و مأیوسانه به امور بنگریم، مطمئن باشید که همان‌ها به سوی ما برخواهند گشت. مثبت‌اندیشی درهای رحمت الهی را به سوی ما باز می‌کند و گرایش انسان را به سوی یک زندگی توأم با معنویت افزایش می‌دهد.

وقتی شب سپری می شود

$
0
0

 

خدا، بهشت، جهنم، خوبی، بدی، راستی، کژی،نماز، روزه، گناه، ثواب، عِقاب... مفاهیمی که خیلی زود با آن ها آشنا شدم. سجود و پرستیدن خدا، سر به آسمان بلند کردن و نجوای بی صدا، آه کشیدن و اشک ریختن، روزه گرفتن و گوش سپردن به نیایش های بامدادان و شامگاهان، جزو اولین خاطرات دوره ی خردسالی و کودکی ام است ...

راز و نیاز، خواستن و گاهی رسیدن و گاهی نرسیدن، آمال و آرزوهای محقق شده و نشده، طلبیدن، عطشِ خواستن، جستجوی نافرجام عشق، چشم انتظار آینده بودن، قلب شکسته، حمل باری به وسعت زندگی های مکرر و فارغ نشدن از آن ها و ... باری به هر جهت. قالب های تعریف شده و شرط و شروط های نامحدود و بی انتهایم، ریشه های مرا در میان سنگلاخی زمخت اسیر ساخته بود. 

من موجودی شرطی با اختیارات تعریف شده بودم. من خدا را تنها و تنها از دریچه ای کوچک، به اندازه ی حقارت خواسته های بی اهمیتم می خواستم. خدا برای من، تنها، فرشته ی استجابت آرزوهایم بود که من، عروسک چوبین و بی قرار، در حسرت آدم شدن، او را تنها برای لحظات ترس و نجات می خواستم. در کام طوفان، بی ایمان و مضطرب و سرگردان؛ بنده ای بی بند عشق و  معلق در خلا وجودی خود ... 

پس کو آن اشرف مخلوقات خداوند؟! پس کو آن کرامات انسانی و خلیفت اللهی؟!

«والفجر؛ واللیل اذا یسر ... »

اعتیاد همسر، دروازه ی کشف حقایق زندگی ام بود و تو راهنمای عزیزم، ید بیضا حیاتم بودی و من اعجاز عشق الهی را در دستان پر مهر تو یافتم.

راهنمای عزیزم، وجود پرمهرت پلی بود تا از ورای توده های ابر و مه و دود، قصری با برج های بلند در برابرم نمایان شود. نظاره گر عبورم بودی از منجلاب پوچی و نیستی تا مدخل دروازه های نور و سعادت و صعود. 

و خوشی و سرمستی ات، راهنمای عزیزم، افزودن مسافری به مسافران آسمان بود.

ره نمای مسیر سبز عشق

عشق و محبت الهی تا ابد در قلب مهربانت، پاینده ... 

(هدف ما افزودن مسافرین آسمان هاست؛ باید ابتدا قبول نمود و سپس سفر . ما در حرکتیم مانند ذرات پوش ها و به قول شما بادکنک ها، اما وجود داریم گرچه نمی بینید. آرزوی ما باز شدن دریچه چشم دیگر شماست که با جسم و چشم های بسته ما را مشاهده نمایید پس حرکت اول با شماست ما شما را یاری می نماییم هر قدر خود را قوی بدارید و به امواج موجود در بعدهای دیگر می پیوندید که پس از جدایی با بودن در مکان های تعیین شده به بودن بُعد خود بسیار کمک می نمایید. در سفر با اراده باید مقصد از پیش معلوم باشد. برای رسیدن به قصری که با برج های مرتفع ساخته شده و درب آهنین و محکم دارد و به روی شما بسته است، باید فکر عاقلانه و بهتری بنمایید که بدون از دیوار بالا رفتن به آن جا برسید. ما انسان های صدیق را همیشه یاری می نماییم و به طور القا در تصمیمات آن ها دخالت می کنیم تا اسیر نیروهای مرزی نشوند و این شاید کمترین کار و بیشترین مورد باشد. «سردار»)

 

همراه با عشق و احترام، همسفر اکرم

راهنما روزت، هفته ات، ماهت تا ابدیتت مبارک


عبارات تاکیدی

رهایی

$
0
0

شما در انوار الهی تولد یافتید و از کوچکترین شهر به آفاق قدم نهادید



آقای: محمد بهروز ، نام راهنما : حسین ،آنتی ایکس : شیشه،مدت سفر : 14ماه

نام راهنمای همسفر : خانم آرزو خلجی

داروی درمان : شربت اپیوم تینکچر ، نمایندگی: قم

روز چهارشنبه 94/02/16  آقای محمد بهروز ، رهجوی آقای حسین شعبانی ،گل رهایی را از دستان پرتوان آقای مهندس گرفتند.این رهایی را به همسفر خانم مهدیه و مسافر محمد بهروز تبریک می گوییم.

"خدا قوت و تبريك ويژه خدمت سركار خانم آرزو و آقای حسین شعبانی"





Latest Images